ابزار مداحان برایِ گریاندنِ خلقالله سویههای تراژیک زندگی اولیای الهیست. هرچه این سویهها پررنگتر باشد، گریه گرفتن از مخاطبان نیز آسانتر است. به حماسهی کربلا و آنچه بر اهلبیت پیامبر(ص) رفت، نگاه کنید. این واقعه آنقدر پتانسیل تراژیکسازی بالایی دارد که مداحان به آسانی میتوانند بر روی آن سرمایهگذاری کنند و از دوستداران آن امام همام(ع) اشک بگیرند. اتفاقی در کربلا نمانده است که مداحان از آن بهرهبرداری نکرده باشند و. .
ادامه مطلبکتابِ میم مثل محمد(ص)» کتابیست تحلیلی-انتقادی در باب شأن و شخصیت پیامبرخاتم(ص). کتابی که میخواهد از ساحتِ این پیامآور الهی غبار خرافه و گزافه را بزداید و تصویری شفاف و خردپذیری را از او به نمایش بگذارد. تصویری که اصلاً شباهت به قصهبافیهای هواخواهانه و حتا سیاهنماییهای خصمانه ندارد و کاملاً بر سبیل انصاف و عقلانیت است. من در این کتاب سعی کردهام تا آنجا که میتوانم نه تحتتأثیر ابهت پیامبرخاتم(ص) قرار بگیرم و نه مفتون ادعاهای مروزِ ضدِ پیامبران شوم[.]
ادامه مطلب"عقاید معیوب دلچسب" ناظر بر باورهای عقلستیزیست که دارای جنبههای معنابخش و امیدآور است و میتواند حالِ باورمندان خود را خوب نگه دارد. این عقاید نشان میدهد که همهی باورهای کاذب از یک سنخ نیستند و میان آنها از حیثِ معنابخشی و انگیزهآفرینی تفاوتهای مشهودی وجود دارد. عقاید معیوب انزجارآفرینی نیز وجود دارند که کمتر میتوان در برابر آنها سکوت کرد و آنها را کارآمد دانست[.]
ادامه مطلباولین ایراد این نوع قرآنشناسی بسیار شایع است. بگذارید نام ایراد اول را فهم ژیمناستیکی» بنامم. مراد من از این عنوان کمی نیازمند توضیح است. هنر یک ژیمناست در چیست؟! چنین ورزشکاری میتواند بر روی دستان خود راه برود و یا پاهای خود را صد و هشتاد درجه باز نماید. بدن این ورزشکاران بسیار منعطف است و اصلاً به هر حالتی درآمدنیست. در این ورزشکاران هر عضو بدن دارای چندین خاصیت است؛ و گویی پا در حکم دست است و دست در حکم پا[.]
ادامه مطلبمهجوریت یا زندگیبخشی؛ قرآن کجا ایستاده است؟!
در دوران پسا-تفسیری قرآن کتابی است برای زندگانی بهتر. در این دوران ما با قرآن پا به دنیای کنونی میگذاریم و اینگونه با مختصات هستی هماهنگ میشویم. ما در اینجا به کاربردِ قرآن عنایت ویژه میورزیم و اصلاً در بندِ تفسیر گزارهها نمیمانیم. البته توجه داشته باشید که این دوران تماماً از دلِ نگاه روشمند به قرآن برمیخیزد و از این جریان نیرومند نشأت میگیرد. به هر تقدیر، در دوران پسا-تفسیر قرآن به مثابهٔ کتاب زندگی» جایگزین قرآن به مثابهٔ کتابِ نظریهپردازی» میشود[.]
ادامه مطلبایمانآباد*؛ تحلیلی بر مبنای اصناف ایمانورزی سروش دباغ
ایمان به معنایِ رابطهٔ بینابینی با خدا میتواند برای فرد باورمند واجدِ تجربهٔ پناه» باشد و خستگیهای او را در کند. ما از طریق رابطهٔ بیتکلف با امر قدسی میتوانیم به مأمن الهی پا بنهیم و آرامش و امنیت را دریابیم. در این مسیر برداشتن هر گامی خود به تنهایی عین رسیدن است و در دلِ خود حاملِ پشتیبانی و پناهیابیست. فرد باورمند در برابر امر قدسی شورمندانه به راه میافتد و اصلاً راهش سلامت و آرامش است. ایمان در عینِ شوریدگی طمأنینگیست؛ دلآرامیست؛ سکینهٔ قلبیست[.]
ادامه مطلبنامسلمانان گمنام؛ اندکی با مسلمانی در جغرافیای شناسنامهها
"نامسلمانان گمنام" کسانیاند که اگرچه اسماً مسلمانانند رسماً هیچ التزامی به باورهای اسلامی ندارند و اصلاً با آنها بر سر مهر نیستند. آنها نه به ساحتِ قدسی در عالم معتقدند، نه به پیامبری پیامبر اسلام(ص) و نه اگر شیعه مسلک باشند، به امامتِ امامان شیعی(ع). "نامسلمانان گمنام" مسلمانی خود را به اجبار و از طریق تولد در جامعه اسلامی به چنگ میآورند و چون به بلوغِ فکری رسیدند آن را رها میکنند. آنها مسلمانان شناسنامهایاند و اندک ارادتی به مقدساتِ اسلامی ندارند[.]
ادامه مطلبمسلنامی؛ (مسلمانی در کسوف ایمان و اخلاق)
مسلنامی آفتی مرموز و مخدر است؛ آفتی که به سبب خاصیت اقناعکننده و انفعالی خود میتواند رهزنِ ایمان و اخلاق باشد و دینورزان را به کم راضی کند. میباید کمی با خدا دوستتر شد و خلق او را نیز بینصیب نگذاشت. رابطه مسلنامان با خدا و خلق همانند رابطهای پر از تعارفهای توخالیست که در عموم موارد هیچ باور و عقیده درستی در پشت آن مندرج نیست و کاملاً زبانی و لفظیست. میباید اینبار به جای خانههای مرسوممان خانه دیانتمان را بپالاییم و ایوان این سرا را جارویی دوباره بکشیم[.]
ادامه مطلبشباهتهای عروضِ شعری و احکام دینی
این مجال قصد دارد به مطالعه همانندیـ و البته همانندی دستوری و شاکلهایـ دو ساحت شعر» و دین» بپردازد و از این مسئله پردهبرداری کند که پایبندی به قالبهایِ متداول همواره جا را برایِ اصل داستان تنگ کرده است. در این نوشتار ابتدا به ساحت شعر» توجه میشود و آنگاه به ساحت دین»[.]
ادامه مطلباصولاً در ادبیات فلسفه دین خدا را "امر نامتناهی"مینامند. امر نامتناهی در پس پشت خود ناظر بر فراروندگیای تحلیلی ـ تشخیصی است. این مفهوم نشان میدهد که خدا هرگز در دامِ اذهان نمیافتد و درک او همواره ناخالص است.
فهمِ نهاییِ خدا» هیچگاه ممکن نیست و هیچگاه حاصل نمیشود. نامتناهی بودنِ او این آرزو را همیشه ناکام خواهد گذاشت. خدا همواره در کشاکش آرای رنگارنگ بیرنگ خواهد ماند و او هرگز روی بینقاب خود را عیان نخواهد ساخت[.]
ادامه مطلب
درباره این سایت